رشته مطالعات برنامه درسی بطور سنتی با نظریه و عمل در حوزه تعلیم و تربیت گره خورده است. بررسی وضعیت رشته مطالعات برنامه درسی در ایران و جهان نشان میدهد که فاصله میان متخصصان حوزه برنامه درسی و تصمیمگیران و مجریان این برنامهها، بطور قابل توجهی افزایش یافته است. این مقاله استدلال میکند که عملاً در سطح بینالمللی عقب نشینی از مدارس در قالب جنبش نوفهمگرایی، خود خواسته بوده در حالیکه در ایران این فاصله دگر خواسته و بنا به محدودیتهای موجود شکل گرفته است و پدیده متخصصان برنامه درسی در تبعید را نشان میدهد. عملاً بواسطه چنین انسدادی و عدم ارتباط بین رشته و سرزمین مادری (خصوصاً در ایران)؛ رشته در وضعیتی قرار گرفته که فاقد سرزمینی همانند بسیاری از حوزههای بین رشتهای و حرفهای است. این بی سرزمینی اگر چه نیازمند اقدامات نقادانه و به چالش کشیدن عوامل ایجاد کننده این وضعیت و تلاش برای گشودن درهای بسته به روی متخصصان و دانشآموختگان این رشته است؛ اما در عین حال فرصتی برای جستجوی بسترهای جدید برای رشته در عرصههای دیگر حیات بشری به غیر از نظام آموزشی را فرا روی ما قرار میدهد. مقاله با رویکردی خود زیستنگارانه تلاش میکند تا حرکت به بیرون مرزهای تعریف شده را با استفاده از مفاهیمی چون گم شدن، رهایی از ساختارهای فکری حاکم و مفهوم تمدنهای برنامه درسی، تشویق و ترسیم نماید و در این راستا، سطوح مختلف تمدنی در برنامه درسی را بحث میکند و ضرورت حرکت از نوفهم گرایی به چند فهم گرایی در مطالعات برنامه درسی را مطرح میسازد.
فصلنامه مطالعات برنامه درسی: دوره: 17، شماره65 ، مرداد1401، ص7-26