نظریه پیچیدگی و فلسفه تعلیم و تربیت

 

مجموعه حاضر مشتمل بر پانزده فصل است؛ پنج فصل برای معرفی و مباحث مقدماتی؛ دو فصل برای بررسی مسائل نظریه پیچیدگی و فلسفه تعلیم و تربیت؛ پنج فصل برای بررسی نظریه پیچیدگی و پژوهش تربیتی؛ و بالاخره سه فصل نیز برای بررسی نظریه پیچیدگی و برنامه درسی. اثر نهایی، مقدمه‌ای جامع و پرمعنی برای معرفی نظریه پیچیدگی در پژوهش و فلسفه تعلیم و تربیت است.

 در بخشی از مقدمه این کتاب می‌خوانیم: «جان یوری به معرفی مساله خاصی در ارتباط با فرهنگ نظریه و جامعه می‌پردازد؛ وی خاطرنشان می‌سازد که علوم اجتماعی و فرهنگی در طول دهه‌های اخیر به واسطه مارکسیسم دهه 1970،‌ چرخش زبانی و پست مدرنیسم دهه 1980، و چرخش بدنی، کنشی و فرهنگ جهانی دهه 1990، مورد تعّدی قرار گرفته است. او بدون تفسیر، طرح‌واره ساده فرادانش را معرفی، و آخرین گشت‌ ـ «پیچیدگی» ـ را اینگونه توصیف می‌کند: این گشت، نتیجه رشد فزاینده‌ای است که در دو دهه اخیر یا چیزی در این حدود، در فیزیک،‌ زیست‌شناسی، ریاضیات، بوم‌شناسی، شیمی و اقتصاد به وجود آمده و حاصل احیای مجدد اصالت حیات جدید در اندیشه اجتماعی و نیز نتیجه ظهور ساختار پیچیده عمومی‌تر درباره مفهومی است که برخی از مفاهیم روزمره درباره نظم اجتماعی را به چالش می‌کشد.»

یوری معتقد است که در دهه 1990، علوم اجتماعی وارد عرصه پیچیدگی می‌شود. در سال 1996 کمیسیون گالبنکین به ریاست والرشتاین و با همراهی پریگوژین‌ ـ دانشمند غیر خطی‌ ـ به بازسازی علوم اجتماعی پرداخته و می‌کوشد تا دوگانگی بین علوم اجتماعی و علوم طبیعی را از بین ببرد. به‌زعم وی، اندیشه پیچیدگی و بسط جهانی «رویه‌های پیچیدگی» و شهرت آن،‌ از جمله کاربرد پیچیدگی در علوم اجتماعی و فرهنگی، به دهه 1990 برمی‌گردد.

 به گفته مولف کتاب، تاریخ‌نگاری این چرخش‌های متوالی، توجه یوری را جلب نکرده است؛ هرچند که به کوششی بیش از توصیف صرف نیاز است تا،‌ به معنای واقعی، پیچیده‌سازی علوم اجتماعی و فلسفه‌های عملی مانند فلسفه تعلیم و تربیت را تحت تأثیر قرار دهد.

میسن تاکید می‌کند که در حال حاضر، پیچیدگی به‌منزله رویکردی به دانش و سیستم‌های دانش، رشد ساختار سیستم‌های جهانی در ارتباطات (از راه دور) و اطلاعات را به رسمیت می‌شناسد. همچنین پیچیدگی هم جهت با گسترش سیستم‌های آزاد تولید دانش است که نه‌فقط به‌طور فزاینده‌ای مبتنی بر پایگاه‌های اینترنتی بهت و جدیدتر (که برخی اوقات وب 2 نامیده می‌شوند)، شبکه معنایی، الگوریتم‌های جست‌وجو و فرایندهای دیجیتال‌کننده جدید است،‌ بلکه مبتنی بر فرایندها و خط‌مشی‌های اجتماعی نیز است که گشودگی را به‌عنوان ارزش برجسته و پیامد رشد منابع آزاد،‌ دسترسی آزاد و تعلیم و تربیت آزاد می‌داند و هم‌گرایی آنها نیز،‌ نوعی اجتماع دانشی را رقم می‌زند که دانش را از مرزهای ملی فراتر می‌برد.

 این مطلب حاکی از نظم‌های جدیدی از سیستم‌های دانش و فرهنگ است که نشانگر مجموعه‌ای از ارزش‌های سیاسی و اخلاقی از قبیل دسترسی همگانی، حق آگاهی،‌ حق آگاهی بین‌المللی نسبت به نتایج پژوهش‌ها، به‌ویژه در زمینه علوم زیستی و سایر قلمروهایی که قابلیت‌ زیادی در تسکین آلام بشری، کاهش بیماری‌ها و مرگ و میر کودکان دارند. همچنین به نظر می‌رسد که گشودگی به شفافیت سیاسی و معیارهای پژوهش آزاد،‌ و حتی دموکراسی‌ ـ به منزله مبانی منطق پژوهش و انتشار نتایج آن‌ ـ خواهد انجامید.

سال نشر: 
1394