سکوت سازمانی در رفتار سازمانی

یکی از چالشهای اساسی سازمان ها در دوره موسوم به عصر اطلاعات و ارتباطات که با افزایش شتابان دانش و اقتصاد جهانی همراه شده است، چالش سرمایه انسانی توانمند، متفکر و خلاق است. اما بی توجهی مدیران عالی نسبت به رشد و بالندگی و نقش آفرینی کارکنان در مدیریت سازمان، سبب سرخوردگی شغلی و گوشه گیری آنها در سازمان می شود.

منابع انسانی، از مجموع عناصری است که برای ایجاد و بقای یک سازمان به عنوان یک ضرورت قلمداد می شود، زیرا موفقیت و شکست سازمان وابسته به کارکنانی است که در همه سطوح سازمان مشارکت فعال داشته باشد. مشارکت موثر کارکنان نیازمند آن است که مدیران عالی نیز به مشارکت و ارائه نظر کارکنان در همه ابعاد آن باور داشته و زمینه بروز و ظهور آن را فراهم کنند که به این حالت، آوای سازمانی گویند و در مقابل، انصراف کارکنان از مشارکت در فرایند مدیریت سازمان به هر شکلی که باشد، موجب پدیده ای می شود که از آن به سکوت سازمانی تعبیر می شود و خسارتهای جبران ناپذیری برای سازمان به دنبال دارد. سکوت سازمانی، یکی از مفاهیمی است که به تازگی وارد ادبیات مدیریت شده و مورد توجه صاحب نظران رفتار سازمانی قرار گرفته است ولی با وجود اهمیت آن، پژوهش های محدودی در این خصوص انجام شده است.

این کتاب به سکوت سازمانی اینگونه نگاه می‌کند: از زمانی که برای اولین بار و دانشمندی به نام چستر بارنارد، ادعا کرد: رفتار انسانها در محیط کار و خارج آن، متفاوت است کمتر از سه دهه می گذرد. تفاوت در رفتار و شخصیت کارکنان در موضوعی با عنوان رفتار سازمانی در تئوری های نظریه پردازان مدیریت مورد توجه قرار گرفت و به سه دسته فردی، گروهی و سازمانی تقسیم شد. سازمان، تشکیل شده از مجموعه افرادی که در کنار هم و با هماهنگی، برای رسیدن به هدفهای فردی و جمعی خود کار می کنند و رفتار سازمانی، تلاشی است که انسانها برای ایجاد همگرایی و همسویی بین خود و ساختارهای انسانی و بین فرد و سازمان انجام می دهند تا با کمترین هزینه، بتوانند خواسته های هر سه گروه برآورده کنند

سال نشر: 
1395
ناشر: