جنبش برنامه درسی بسان هر جنبش فکری دیگری در حوزه مطالعات برنامه درسی در واکنش به ضعفها و نارساییهای موجود در دیدگاههای نظری و یا اقدامات عملی رشته شکلگرفته و دارای نگاهی اصلاحگرایانه و راهگشا همراه با طرح مشخصی برای خروج از انسداد و بنبست موجود و حرکت بهسوی فرصتها و سرزمینهای جدید برای توسعه و بالندگی رشته است. بیتردید حرکت به فراسوی آنچه نوفهمگرایی در صدد آن بوده است، از سیما و تصویرهای جدید رشته پردهبرداری خواهد کرد که هم ورود به این فضاها و خلق این تصاویر برای متخصصان و صاحبنظران حوزه مطالعه برنامه درسی هیجانانگیز خواهد بود و هم قابلیتها و توانمندیهای رشته را بیشازپیش به تصویر خواهد کشید و هم منشأ و مصدر خدمات متنوع و متعدد برای سپهرهای مختلف زندگی آدمی خواهد بود.. رشته مطالعات برنامه درسی از نظر قدمت جزو رشتههای جوان و در آستانه تحول در نظام تعلیموتربیت میباشد که رشد این رشته در چند دهه اخیر واقعاً چشمگیر بوده است. چالشها و مشکلاتی که این رشته با آن روبرو میباشد، از طرفی زمینه رشد و شکوفایی این رشته را فراهم میکند و از طرفی هم برای متخصصان این رشته تبعات ناخوشایندی را به همراه داشته است. این مطالعه سیر تغییروتحول برنامه درسی را در دو دوره مورد مشاهده قرار داده است.
الف. موج اول: سنتگرایان که مشتمل بر دو بخش است:
1-سنتگرایان کلاسیک: به پیشگامانی در حوزه برنامه درسی اطلاق میشود که برای نخستینبار این رشته را بهصورت یک فن مطرح نمودند، افرادی نظیر بوبیت و تایلر
2- تجربهگرایان مفهومی: عمدتاً مفاهیم علوم اجتماعی را اقتباس کرده و در برنامههای درسی به کار بردهاند، این گروه علاقهمندند تا پدیدههای برنامه درسی را بهصورت تجربی موردمطالعه قرار دهند.
ب. موج دوم: نوفهم گرایان هستند که مفاهیم اساسی برنامه درسی را مورد بازبینی و نقد قرار دادهاند و اشاره میکنند که رشته برنامه درسی فقط یکرشته علمی نیست که بتوان تنها طراحی، تدوین، اجرا و ارزشیابی کرد بلکه برنامه درسی پدیدهای پیچیده و دارای ابعاد و هویتهای سیاسی، فمینیستی، هنری، زیستمحیطی، تاریخی و نژادپرستی است (پاینار و دیگران؛ 1995)
نوفهمگرایان بر این باورند که دغدغه اصلی رشته، نه تدوین برنامه درسی یا برنامهریزی در سی بلکه فهم برنامه درسی است.