چرخش از "نظریه‌ پردازی" به "نظریه ‌پردازی همادین در برنامه درسی": رویکردی عصب ‌پدیدارشناختی

نظریه­ پردازی تبیینی و نظریه ­پردازی تفهمی در برنامه درسی که به ترتیب منسوب به رویکردهای تجربی-آزمایشی و پدیدارشناسی-تفسیری هستند با ابتنای انحصاری به علوم تجربی به بیگانگی از معنای ژرف زندگی و با تکیه بر تجربه ­های زیسته به تنهایی به نادیده گرفتن دقت علمی منجر می ­شوند. مقاله حاضر با توجه به این موضوع، ابتنای به مفروضه ­های اساسی عصب ­پدیدارشناسی از قبیل هستی­ شناسی بدنمند، معرفت­ شناسی موقعیتی و غیر قطعی و روش­ شناسی متعامد را زمینه نظریه ­پردازی در برنامه درسی با هدف توجه یکپارچه به ابعاد مختلفِ حیات انسانی می­ داند. در این پژوهش با روش نظرورزی فلسفی ضمن نقد دو دیدگاه نظریه­ پردازی تبیینی و نظریه­ پردازی تفهمی در برنامه درسی، دلایل مربوط به ادعاهای مورد نظر در مواجهه با آنها سازماندهی و با زنجیره­ای از استدلال­هایِ مبتنی بر یکپارچگی جهان هستی و ما فیها مدعای بدیل با عنوان نظریه ­پردازی همادین در برنامه درسی استنتاج شده­ است. نظریه­ پردازی همادین در برنامه درسی به عنوان دستاوردی عصب­ پدیدارشناختی آمیزه­ای از تبیین و تفهم است که ضمن حفظ استقلال آنها غیر کاهش ­گرایانه و غیر تفکیکی است و ویژگی­ هایی از قبیل جامعیت، موقتی بودن، عقلانیت، هم­افزایی و عاملیت ترکیبی را دارد. عدم قطعیت، در هم تنیدگی، پیچیدگی، خلق الساعه­ گی و شمولیت از جمله استلزام ­هایی هستند که در چرخش عصب ­پدیدارشناسانه نظریه ­پردازی برنامه درسی به عنوان ایده پیشنهادی این پژوهش به آن­ها اشاره شده است.

نشریه مطالعات برنامه درسی آموزش عالی، دوره 11، شماره 22 ، پاییز و زمستان 1399، 47-7

سال نشر: 
1399